پایگاه مقاومت بسیج مسجد امام جعفر صادق (ع) شهرستان دزفول

Mosque Emam Jafar Sadegh
پایگاه مقاومت بسیج مسجد امام جعفر صادق (ع) شهرستان دزفول

بسم رب الحسین (ع)
عشق یعنی یک خمینی سادگی
عشق یعنی با علی دلدادگی
عشق یعنی لافتی الا علی
عشق یعنی رهبرم سید علی
شادی روح امام و شهدا و صلحا اجمعا صلوات ....

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
لبیک یا امام

پایگاه بسیج مسجد امام جعفرصادق(ع)

هیئت امناء مسجد امام جعفرصادق(ع)

جــــامعــه فـرهنگــــی جـعـفـریــــــون

جناح مومن و انقلابی شهرستان دزفول

آخرین نظرات
  • ۹ مرداد ۹۵، ۲۰:۲۴ - محمد آذرکار
    ++
  • ۱۳ تیر ۹۵، ۱۷:۰۲ - علی اکبر حاتمی جراح
  • ۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۱:۵۹ - محمد زاهد

۲۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

در شامگاه پنج شنبه 13 خرداد فیلم داستانی هنگامه با موضوعیت مدافعان حرم به کارگردانی امیر داسارگر و به نویسنده و تهیه کنندگی مدرسه سینمایی عمار برای اولین بار در پایگاه مقاومت بسج مسجد امام جعفر صاق(ع)برگزار و اکران شد. دراین مراسم سخنران برادر رزمنده آقای محمود نژاد بودند و در مورد امام (ره) و مدافعان حرم و اوضاع و احوال مناطق مختلف سوریه صحبت کردند.



شهید محمد آبروش

| سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۲ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

زندگی نامه پاسدار شهید محمد آبروش:

ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله صفاً کانهم بنیان مرصوص .

خدا مومنان را که در صف جهاد با کافران مانند سد آهنن همدست وپایدارند بسیار دوست می دارد . ( سورة صف آیه 4 )

بر سینة دشتهای تفتیدة جنوب و در دل صخره کوههای غرب ، مردانی با ایمان به عشق الله و به سختی پولاد ایستاده اند و تا لحظه های شهادت ،سلاح بدست ، مقام به دفاع می رزمند چهره هائی نورانی که در صحنه های پیکار به جز پیروزی نمی جویند و به جز حقیقت راهی را نمی پویند ، آنهائی که با یقین به پیروزی و رضای خداوند گام در یمدانهای نبرد گذارده‏اند و علیرغم همة توطئه ها و خدعه‏های دشمن ب مبارزه برخاسته اند تا بیرق اسلام و قرآن را برافراشته نگاه دارند ، برادر شهید آبروش از جمله این عزیزان و راد مردان بود که تا آخرین لحظه حیات خویش دست مبارزه نکشید .

شهید برادر محمد آبروش بسال 1341 در شهر قیام و خون دزفول در خانواده ای زحمتکش و رنجیده بدنیا آمد . او از همان اوان دوران طفولیت معتقد به موازین و احکام الهی بود و چون خودش از محرومین جامعه بود، لذا درد انها را از نزدیک لمس می کرد ، و لذا از این جهت همیشه در فکر آنان و دریغ رنج شان سهیم بود .

برادر محمد، از آنجائیکه هوشیاری وکنجکاوی خاصی برخوردار بود توانست ، در دوران ابتدائی و راهنمائی خود در مدارس معرفت با موفقیت سپری کند در نتیجه به دوره متوسطه راه یافت ، او با جدیت و پشتکار ، مشغول فراگیری علم و در کنارش تقوی پرداخت شهیدانی چون محمد که به عشق شهادت زندگی می‏کنند و همواره آماده شهادتند و با این فلسفه زندگی همیشه در صحنه های نبرد حق ، پیشقدم می‏شوند ، مرگ در برابرشان ، از آب گرم در تابستان شیرین تر و گواراتر است . برادر محمد که در برخورد با ضد انقلاب و عوامل بیگانه ، همانند رژیم مزدور بعث ، چنان عاصی و قاطع بود ، روشن است که به آرزوی دیرینه خود دست می یابد .

براد شهید از استعداد شایانی برخوردار بود آن چنان که در صنعت ، توانست در کارگاه نزد پدرش به تعمیر لاستیک ماشین های ارتش اسلام بپردازد . از جمله صفات نیکوی او میتوان ، جدی بودن و جدی زیستن را نام برد. بطوریکه به هنگام گشت شبانه و پاسداری از شهر بدقت نکات لازمه را رعایت میکرد . او به حقیقت مصداق این حدیث شریف المؤمن کیس بود . برادر شهید محمد در حدود سه بار از طرف ستاد بسیج مسجد امام جعفر صادق به مأموریت رفت و سرانجام در آخرین مأموریت خویش در فتح بستان ، از آنجائیکه او عاشق خدا و خدا نیز عاشق او بود ، به لقاء الله رسید .

 

یادش گرامی ، راهش مستدام و روحش شاد

 

شهید عبدالغفور پشم فروش

| سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۳ ب.ظ

بسم اللّه الرحمن الرحیم

وصیتنامه برادر شهید عبدالغفور پشم فروش

و اگر خدا بر تو ضرری خواهد هیچ کس دفع آن نتواند و اگر خیر و رحمتی خواهد باز احدی رد آن نتواند که فضل و رحمت حق به هر کس از بزرگان بخواهد البته میرسد و اوست خدای آمرزنده و مهربان.                       (آیه 16 از سوره هود)

سلام علیکم،بر تمام افراد خانواده و آشنایان و دوستان و برادران دینی که این وصیت نامهرا میخوانند هر چند من کوچکتراز آنم که بتوانم پندیا اندرز یا پیامی برای شما بدهم لیکن اسلام خواسته است که هر شخصی مسلمان وصیت کند اگر من در این راه کشته شدم خودم این راه را پذیرفته ام و خودم این راه راقبول کرده ام و هیچکس مسئول جان من نیست و امیدوارم که من هم جزو شهداء قرار گیرم و خداوند تبارک و نعالی جان این نا قابل را در راه حق قبول نماید ،برادران و خواهران همیشه به فکر آخرت باشید و نگذارید تا دنیا شما را به خود مشغول نماید و از دنیا برای رسیدن به بهشت و رضای خداوند تبارک و تعالی استفاده نمایند .عزیزان همیشه به خدا فکر کنید که هر چه او خواهد همان است .ای کسانی که صدای مرا می شنوید من یک آرزو داشتم و آن هم این بود که یاور امام باشید و بتوانم زندگیم را هدف دار کنم و هدفم همیشه خدا باشد این را فهمیده بودم و همیشه در نظرم بود که پایان چنین باشد .راه را تشخیص داده بودم ولی هنوز خودسازی من تمام نشده بود بر نفسم مسلط نبودم برادران بخدای مالک یوم الدین قسم که زندگی در این دنیا خاتمه پیدا نکی کند و این دنیا برای آن دنیا است و همه رفتنی هستیم آرزو های خود را کم کنید در فکر آخرت باشید و بیشتر فکر کنید و این موقعیت زمانی،بهترین موقعیت است بهترین وضع را در این کشور داریم امام را دعا کنید ،امام را دعا کنید . پیرو دستورات او باشید ای کسانی که می گفتید کاش در صحرای کربلا بودیم و به امام حسین (ع) کمک می کردیم الان آن روز فرا رسیده است از شما می خواهم به عنوان یک خیر خواه برای شما تمام زندگی و سرمایة زندگیتان را روی این انقلاب بگذارید که خیر خواهید دید و نفع زیادی خواهید برد خداوند معامله کنید و هیچکس حق ندارد در مرگ من ناراحت باشد و تأسف بخورد که هر چه خدا برایم بخواهد از جان و دل پذیرایم.

برای خانوادة عزیزم:

سلام علیک:

پدر و مادر عزیزم همیشه خدا را یاد کنید،همیشه از خدا کمک بخواهید که لحظه ای شما را به خودتان وانگذارید و آیة بالا را بخوانید سپس چه باک هر چه خدا خواهد و هیچکس نمی تواند آن را تغییر دهد مگر دعای خیر بندگان پاک خدا و کسانی که خدا آنها را دوست دارد هیچ نمی خواهم برای من ناراحت باشید مرگ حق است و این را بدانید همانقدر که شما مرا دوست می داشته اید من هم شما رادوست دارم ولی فکر کنید که چرا من روی این دوست داشتنها پاگذاشتم آیا کسی مرا وادار کرد؟خیر توجه کنید که انسان در این جهان نیامده است که دوست داشته باشد زندگی و دنیا را و بدنیا نیآمده که همینطور به زندگی ادامه بدهد ومراحله آن را یعنی از بچگی به جوانی و از جوانی به پیری و مرگ )طی کند و بعد هم در رختخوابی نرم و در زیر سایه ای خنک رخت از این جهان ببند و به انسان برای این ساخته نشده است انسانی که خدا می گوید تو خلیفة من در زمینی بلکه این خلیفه باید مراحلی را طی کند تا به خلیفة الهی برسد .به خدا توکل کنی و از هیچ چیز نهراسید.

مادر عزیزم تو را خیلی دوست دارم و دعای خیرم برای توست خدا همیشه یار و یاورت باشد از هیچ چیز نترس و هیچ ناراحت نباش که دنیا خیلی تند می گذرد و هیچ فکر این مباش که عزیزی از دست داه ای که دنیا محل گذر است،پدر گرامیم و دوست مهربانم امیدوارم همیشه خدا تو را هدایت کند وتو را نگهدار باشد پدرم چگونه از تو تشکر کنم تو چقدر صبور بودی خیلی دوستت داشتم پدر دوستدارم مردانه در عزای من بنشینی و فقط ذکر خدا بگوئی و توکل داشته باشی و ناراحت از مرگ من نباش که دنیا وفا ندارد و هیچوقت دل به دنیا نبند که خیلی سریع می گذرد و این چیزهای دنیوی همه اش امتحان است و آزمایش دل به اینها نبند پدرم دوست دارم از هیچ نترسی و فکر کنی که آیا در این دنیا چیزی هست که بتوانیم به آن دل ببندیم و بخاطر آن بمانیم و آیا بعد از این دنیا چه خواهد شد و پدر عزیزم توشة آخرت را جمع کن و دنیا خیلی سریع می گذرد.

این چند جمله را برای همسرم می نویسم نه برای تسلی خاطر بلکه حقایقی هستند کهمن توانسته ام در این جند سال عمرم بفهمم و درک کنم و این حقیقت چنین است که دنیا مزرعة آخرت است و چنین خداوند تبارک و تعالی فرموده است حال در این مزرعه که دنیا نام دارد چه بکاریم تا محصولی را در فصل اخر بدست آوریم تا این محصول بهترین محصول باشد و در آنجاضرر و زیان نبینم آیا همین دنیای فانی که به آن مشغولیم می تواند محصول آخرت را برای ما فراهم کند با خیر ؟به نظر من این تخم باید صبر و حقیقت باشد و همچنین توسیه به صبر و حقیقت چیست آیا صبر و در مقابل ظلم یا در مقابل مصائب برای رسیدنبه حقیقت در این دنیایی که ظلم بیداد می کند آیا باید در مقابل ظلم ایستاد یا باید صبر نمود؟یا اینکه باید مقابله کرد و ظلم را کوبید به هر عنوان و هر کاری و در مقابل فشارهایی که در این راه می بینیم صبر کنیم؟ و حقیقت آیا می تواند چیزی به جز رضای خداوند باشد؟ آیا حقیقت این است که بخوریم و بخوابیم یا این است که همة زندگیمان رنگ الهی داشته باشد؟و باید عرض کنم من این اهداف را با جان و دل قبول دارم و اگر هم چند وقتی ظاهراً به زندگی دنیوی مشغول بودم بخاطر این معنویت بوده است در اینجا چند کامه برای برادران و خواهرانم می نویسم شما رادوست دارم شما راه حق را انتخاب کنید و اهل فکر و اسلام و عمل باشید و سعی کنید که پاسدار از اسلام وامام باشید مادر و پدر را ناراحت نکنید و آنها را دوست بدارید و به آنها کمک نمائید.

والسلام علیکم و رحمت ا... و بر کاته

عبدالغفور  پشم فروش

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

زندگی نامه برادر شهید عبدالغفور پشم فروش

 

عبدالغفور پشم فروش در سال 1340 دیده به جهان گشود و کودکی و نوجوانی را در شهرستان دزفول سپری نمود . از همان اوان کودکی همیشه طرفدار مخلوق بود با شروع انقلاب اسلامی همپای و همراه با دیگر جوانان در خیابانها و مساجد شعار مرگ بر شاه سر داد و خود را وقف انقلاب اسلامی کرد با شروع جنگ تحمیلی وارد بسیج شد توسط برادران ارتشی دورة مقدماتی را گذراندو در بسیج مسجد امام جعفر صادق(ع) حضور فعال و مستمر داشت در عملیات های فتح المبین و خرمشهر شرکت کرد و در پلیس راه اسلامی مشغول به کار شد بعد بعنوان محافظ آقای آوائی وارد مرحله جدیدی شد مثل اینکه فعالیتهای مختلف او را راضی نمی کرد بعد محافظ شخصی آقای مخبر و آیت ا قاضی و یوسفی شد در همان زمانها بود که بصورت رسمی در سپاه پاسداران لباس مقدس پاسداری را به تن کرد بعد از مدتی از طرف سپاه به دوره معادل کاردانی بهداشت به تهران رفت از آنجا نیز بارها در عملیاتهای غرب و جنوب شرکت کرد بعد از موفقیت در دورة مذکور به دزفول باز گشت و به عنوان معاونت بهداری لشکر7ولیعصر مشغول به کار شد و سرانجام در عملیات بدر مورخ 26/12/1363 بعد از جانفشانیهای بسیار مزد زحمات خود را گرفت و صبح گاهان بعد از نماز صبح با اصابت گلوله توپ به داخل سنگرشان به همراه تعدادی از همرزمانش شربت شهادت را نوشید و لقاء پروردگار و خالق خود شتافت .

هدف دشمن از نفوذ تهی کردن نظام از عناصر قدرت/راه پیشرفت و مقابله با نفوذ اقتدار و جهاد کبیر است:



سردار نقدی در دزفول:
مردم دزفول منتظر کمک هیچ مسئولی نباشید/ مانند زمان جنگ به تنهایی جلو بروید

رئیس سازمان بسیج مستضعفین کشور گفت: مردم دزفول منتظر هیچ کس نباشید همانگونه که در زمان جنگ نیز منتظر کمک های کسی نبودید و هم اکنون نیز تصور کنید که تنها هستید پس با تمام توان خودتان در عرصه اقتصاد مقاومتی قدم بردارید.

شهید مرتضی افراز

| سه شنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ب.ظ

                                         

 

بسم الله الرحمن الرحیم


وصیتنامه برادر شهید مرتضی افراز:

 

((واستعینوا بالصبر و الصلوه فانها الکبیره الا علی الخاشعین)) بقره/45

ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است. رحمتش را بر بنده اش در دنیا و آخرت واسع است. سپاس از آن خداوندی است که مرگ را بر بنده اش آسان می گیرد و با نام خود غزل رفتن برای روح او به صدا در می آورد.

برادرانم! اکنون که عزم کرده ام این پیک را برای شما بنویسم جمعه شب 17/12/63 می باشد و میان من و شما فاصله هاست، هم دوری مکانی و هم از بعد زمانی اگر از دومی صرف نظر می کردم شاید می توانستم دردهایم را از روی صحنه دل به ذهن شما انتقال دهم و شاید هم دردی از زخمیان هم با خود داشته باشم. ((البته دارم، منظور افراد بیشتر است))

و اکنون که این نوشتار را به این کاغذ منتقل می کنم خدا می داند که به دست شما می رسد یا نه ولی آنقدر آگاهم که روزی شما بزرگ خواهید شد و مسئولیتهای اجتماعی را با وجود خویش حس خواهید کرد و آن زمان را به یاد می آورم که عاقبت نامه تلخ مرا به دست خواهید گرفت و به کنجی رفته و مشغول مطالعه آن خواهید شد. و آن زمان وقتی است که کاسه صبر زمان برای رشد و ترقی فکری شما مهیا شده است و بر گذشته خویش اشک تاسف خواهید ریخت ولی افسوس که زمانه نوجوانی و جوانی به شما مهلت تفکر و تدبر در زندگی فردی و اجتماعی و مکتبی و دینی خویش را به شما نداده است. همانطور که به من هم نداده بود. دستی بر محاسن خواهید کشید و آهی سرد بر آن چیز که از دست شما رفته است خواهید خورد و بر غافل بودن از این اوقات گرانبها حسرت خواهی خورد و اگر کسی به این مسائل علم داشته باشد ولی به فکر اصلاح و پیشرفت نباشد بسیار راه خسران و زیان پیموده است. اگر دیوانگی نباشد بیهودگی است.

اولین چیز که برای شما می نویسم این است که ملیت ما اسلام است. این چیز پربرکت است که عامل اصلی عزت و حیثیت ما شده است و ما را در تمام چهار چوب زندگی حفظ کرده است و آن ملیت های کاذب که گاهی همچون شعله های سرکش در انسان فوران می کند آتش است و شیطان که باعث بر هم ریختن قوانین و سنن سالم و ارزشی اسلام و انسان می شود و اختلافات و نزاعها گاهی از این گوشه تحریک می شوند. ملیتهای کاذب و انحرافی همیشه انسان را محصور و محدود در این جهان نگاه می دارند، مخرب آخرت انسان که دار قرار اوست می شود و زندگی جاودانی را زائل می کند.

برادرانم! به شما سفارش می کنم که بهتر است در این امر بیشتر بیندیشید و آنچه را مصلحت خویش می دانید خط و مشی خویش قرار دهید.

امر دیگری که قرار است برای شما بنویسم این است شما بهترین خدمتی که می توانید به اسلام بکنید این است که اسلام را بشناسید در قوانین و دستورات و مسائل آن بسیار دقت کنید. اگر یک فرد مسلمان نظام ارزشی مکتب خویش را نشناسد و به قدر و منزلت آن علم نداشته باشد و دوران زندگی و سختیها را در پیش روی خود مشاهده کند تاب مقاومت نمی آورد و کار او به بی هدفی و بی. می کشد و این امر برای یک فرد مسلمان و اجتماع مسلمین خطر بزرگی است و کار به آنجا میکشد که گفته اند چنین مسلمانانی بهترین خدمتشان به اسلام این است که بگویند ما مسلمان نیستیم و جهل ریشه هر دردی می تواند باشد.(امیدوارم که خداوند ما را از این نوع مسلمین بری گرداند)

و از طرفی دید، این خواست قداره بندانی است که اسلام سد راه تجاوز و تعدی آنهاست. آنها می خواهند که ما به قدر و منزلت خویشتن جاهل باشیم. در نتیجه با بسیاری از دسیسه های دیگر، اگر در زیر دست و پایشان تجلیل نرویم حتماً بر گرده ما سوار می شوند و شلاق به ما می کوبند همانطور که در کشورهای مسلم دیگر می کوبند.

انقلاب موقعیت زمانی را برای همه مسلمین آماده ساخته است. در انتظار همت والای شما غزل دعوت برایتان می خواند. گوش آشنا می خواهد و عزم راسخ و صبر و استقامت فراوان. برادرانم! اگر چشم بصیرت را باز کنید خواهید دید در این آتش و دودی که سراسر کره خاکی را فرا گرفته است و در هر نقطه غائله ای برپا شده است و غوغا می کند مسلمین هیزم آن هستند و بیگانگان از آن استفاده می کنند و اگر درست دقت ریشه این مصیبتها در جهل است و اکنون شمائید که می توانید این تجارب تلخ را که در طول نفوذ استعمار بر جوامع مسلمین کسب شده است. دریغاً اگر استفاده درست نشود. در این راه اگر که انتخاب کنید مشکلات بسیاری دامن گیر انسان می شود و این مشکلات و موانعی که دشمنان به سر راه می اندازند و بسیاری از دوستهای نادان نیز آب به آسیاب دشمن می ریزند. تنها کسی که می تواند از اسارت و بردگی علائق بیرون آید و هم بر سدها و موانع خارجی غالب آید مومن است که از آهن آبدیده نیز محکمتر است که اگر او را بکشند و زنده کنند و دوباره بکشند و بعد زنده کنند و دوباره بکشند و بعد زنده کنند قلب او تغییر نمی کند، آری اگر مومن باشید صد در صد بر این مصیبتهائی که در جهان فائق می آئید.

برادرانم، همانطور که عرض کردم شناخت اسلام مهمتر از همه چیز است و لازمه ایمان به آن تعبد محض است حتی اگر بر علیه انسان باشد.

در علوم اسلامی و قرآنی سخت بکوشید که زیربنای تمام علوم دیگر است اگر بدانید فلسفه و مطلبی که در این علم تحقیق شده اند. و بعد علوم دیگر بخصوص طب و ریاضیات که اکتساب آنها شاید برای جوامع مسلمین کنونی حیاتی باشد.

((به خود و جامعه دریوزه خود رحم کنید کمر همت ببندید و جهانی را از این مصائب نجات دهید اگر شما تصمیم به دگرگونی وضع اجتماعی خویش داشته باشید خدا بسیار کمک خواهد کرد))

برادرانم! این را بدانید که مبارزه با جهل و اکتساب علم هدف نیست بلکه وسیله است برای رسیدن به فلاح و رستگاری و کمال رشد و تکامل انسان. دلیل رسیدن به کمال و فلاح انعطاف پذیری محض و تعبه مطلق در راه هدف و برای هدف است و معنای این سخن این است که برای انجام امر واجبی که به گردن تمام است هیچ چیز نباید جلو انسان را بگیرد و آنها که به انگیزه خدمت به آینده مشغول درس و مشق و مدرسه شده اند و جبهه را ترک میکنند بدانند که برای آینده انقلاب نیز فایده نخواهند داشت.

آری برادرانم! کسانیکه می توانند اکنون خادم انقلاب باشند ولی از انجام خدمت خودداری کنند در آینده نیز خادم انقلاب نخواهند بود. در نتیجه اینان باید به خویش و زندگی خویش بنگرد که چه چیزی بر او واجب است.

برادرانم! مسئله مبارزه با جهل را که مطرح کردم این است که ما آگاهانه خدمت کنیم و راه را از چاه بشناسیم و خدای نکرده روح خشک مقدسه های بی سواد احمق در ما زنده نشود و آن وقت دوران ضربه به مولا حضرت امیر(ع) بر جامعه ما تکرار نشود. تمام این مسائل صفحه ای از مثنوی قطوری است که تو خود آن را از روحهای بزرگ خویش خواهید خواند.

برادرانم! درست است که در مورد علم و ایمان خیلی سفارش کرده ام ولی موضوع اصلی این است که گرچه نسبت به تمام مسائل باید از طریق علم و فلسفه وارد شد ولی نسبت به مسائل عبادی از راه محبت و عشق باید وارد شد و جوهر حرکت عبادی ایمان و محبت عشق به عبادت است و ارتباط با مبدأ فیض است که انسان را انسان میکند و او را عزت و کرامت آخرت و دنیا خواهد داد و از این راه می توانید به علوم آشنائی یابید.

برادرانم! این را بدانید که بنده خدا هیچ وقت از عبادت خدا سیر نخواهد شد این مقام نصیب کسی خواهد شد که کثیر العباد باشد. متاسفانه این آرزو با به گور خواهم برد.

برادرانم! نسبت به این سفارش باید تیزهوش و تیزگوش باشید و دشمنان نشسته اند و از کوچکترین ضعف و سستی ما حداکثر استفاده را می کنند. اکنون موقعیتی است که دشمنان زمینه این ضربات را فراهم می کنند و گاه و بیگاه دوستان جاهل بیگانگان را در این راه همراهی می نمایند و آن هتک و شکستن حرمت شعائر الهی و اسلامی است. نماز و روزه و ماه رمضان و فروع دین محرم و صفر و تاسوعا و عاشورا. دیگر از مهمترین شعائر اسلامی حجاب است برای مردان و زنان. تمام اینها از شعائر الهی می باشند که اجرای اینها باعث تربیت روحهای بزرگ و انسانهای والا خواهد بود و پاره کردن برده این شعائر باعث از بین رفتن حرمت انسان و اجتماع و اسیر مطامع دنیوی شدن و در نتیجه سقوط انسان و اجتماع خواهد بود و کشنده انسان است اگر این شعائر از بین برود حتی در لفظ شعار، وقتی در جائی با بچه ها بودم دوست داشتم شعاری گرفته شود که معنای مفهوم و از عقاید و مقدساتمان سرچشمه گرفته باشد و این شکایت من بود از دوستان نادانی که معنای حرف ما را نتوانستند بفهمند. انشاءالله بعداً به راه خواهند آمد و لو به شلاق زمان.

آری برادرانم! چنان که گفته اند اگر نتوانی نسبت به خلق نیکوئی کردن لااقل بد خویش را از ایشان باز دار.

امیدوارم در اولین فرصتی که استدراک این نامه برایتان مقدور باشد  آن را با چشم بصیرت بخوانید و بعد می خواهید دانست که چقدر نگران این امانتها هستم. شعائر اسلامی باید حفظ شود. یک میلیارد مسلمان اکثراً در گیجی ضربات لگدهای استعمار به سر می برند. بسیاری از گرسنگی و فعلگی از نقاطی از جهان می نالند و منتظر شما که افکار و ابزار سالم دارید هستند. آیا دوست ندارید یاری دهید آن کسی را که انتظار یاری از شما دارد؟ اگر که پاسخ منفی است پس انتظار رحمت خاص و مغفرت الهی را نباید داشت. در صورتی که مطمئنم که چنین نیست. هر روز جمعی از انسانها در مساجد به آتش کشیده می شوند جرمشان این است که حق می گویند و پیرو اسلام هستند. اگر نسبت به این مصائب که گر بیانگر مسلمین جهان است متعهد و مسئول بودید دلیلش آن است که نماز خوانده اید وگرنه خیر.

طوری زندگی کنید که اگر قرار است بسوزید لااقل بسازید و روشنائی بخشید و احسن باشید نه اینکه مانند یک هیزم نیمه سوخته که آتش و شعله نداشته باشد و دود می کند.

این مجملی بسیار ناچیز است از حدیث بزرگ مشکلات که شما می توانید با همت والای خویش صد برابر اینها اگر باشند به جان بخرید.

از پروردگار رحمان برای همه شما پیروزی و موفقیت در امور الهیتان را مسئلت می کنم.

انالله و انا الیه راجعون

امیدوارم مرا ببخشید.       17/12/63

 

زندگینامه برادر شهید مرتضی افراز

 

برادر شهیدمان در سال 1343 در خانواده ای مذهبی در دزفول پا به عرصه وجود نهاد، بله چه مبارک روزی بود و چه مبارک دورانی، روز ولادت او همزمان با میلاد امام اول شیعیان جهان علی(ع) و دوران ولادت او مصادف با ایامی بود که رهبر عزیز انقلابیمان یاوران خود را طفلان گهواره خوانده بود. تولد او را در این روز به فال نیک گرفته و نام او را نام امامش مرتضی گذاشتند و چه مبارک نامی.

شهید بزرگوارمان برای خانواده اش دلسوزی مهربان برای دوستانش معلمی بزرگ و برای همه الگو و نمونه ای بارز از جهت خصوصیات خداپسندانه بود، او که همیشه سعی می کرد از نظر معنوی، فکری، مادی و غیره خانواده اش را بی نصیب نگذارد تلاش زیادی در این رابطه میکرد. یا این حال از درس خواندن و جهاد در راه خدا که هر دو از خصلتان مردان خدا هستند نیز غافل نبود، در هنگام حضورش در جبهه، دوستان او خاطرات فراوانی از عبادات شب و تلاشهای روزش بازگو می کنند که صحبت از آنها از حوصله این چند سطر خارج است. او در حین رزم در میدانهای نبرد در کنکور سراسری شرکت نمود و در رشته ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز پذیرفته شد و بدین ترتیب بار دیگر احساس مسئولیت خود را در قبال جامعه در جبهه علم و دانش به اثبات رسانید. شهید مرتضی هنگام تحصیل در دانشگاه نیز به یاد جبهه و جنگ بود و او که تشنه فعالیت در راه خدا و شهادت بود طاقت نیاورد و دوباره در تعطیلات میان ترم به سوی جبهه شتافت و بالاخره هم در عملیات پیروزمندانه بدر به خواسته دیرینه خود که البته همیشه خود را نالایق آن می دانست (یعنی شهادت) دست یافت و به وصال حق نائل آور. آری جسم او رفت و ما تنها با اعتقاد و ایمان به حیات باقی و حکمتهای الهی است که فقدان او را می دانیم تحمل می کنیم و امیدواریم خداوند شفاعت او را نصیب ما بگرداند.

به امید پیروزی نهائی رزمندگان کفرستیز اسلام

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار

 

 

 

 

 

شهید عبد الرضا پنبه زن

| سه شنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۰ ب.ظ




 

بسم الله الرحمن الرحیم


 

زندگی نامه پاسدار رشید اسلام عبد الرضا پنبه زن

 

ان الذین قالواربنا الله ثم استقاموا...

آنانکه گفتند محققاً پروردگار ما خداست و براین ایمان پایدار ماندند فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند و مژده دهند که هیچ ترس و حزن واندوهی از گذشته خود ندارند و شما به همان بهشتی که انبیاء وعده دادند بشارت باد . (قرآن مجید) سخن از وجود افضل و مقدس و پاکی است که در پهنه هستی ، با جان نثاری و از خود گذشتگی و سوختن خویش ، محیط جامعه را برای تکامل و کمال بسوی نیکی و هدایت فرا می خواند . آن که در دریای موّاج خون با هجرت از وابستگیها و جهاد در راه خدا و پیکار با کفر و الحاد شنا می کند تا دیگران را در شط سرخ و خونین به شنا فرا خواند تا پاک شوند و حیات راستین یابند .

شهید عبدالرضا پنبه زن  درسال 1341 در دزفول شهر عاشقان شهادت چشم به جهان گشود و عمر سراسر رنج خویش را در کنار پدر و در کانون خانواده گذرانید . شروع زندگی دومش مصادف بود با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ، فعالانه برای حفظ دستاوردهای انقلاب کوشید و تا آخرین دقایق زندگیش این سخن امام را در وجود خویش پرورش میداد که روحانیت روح اسلام است و همیشه و در هر کجا می نشست و در هر جمعی حضور می یافت به دفاع از این ناشران اسلام (روحانیت) می پرداخت و سرسختانه و مقاوم در برابر سخنان یاوه گویان موضع می گرفت . از خصوصیات اخلاقی وی ، متانت ، آرام بودن و رفتار نیکو و در شأن یک مسلمان بود زمانی که امام فرمان بسیج عمومی دادند شهید عبدالرضا پنبه زن با ثبت نام در ذخیره و سپس در بسیج به ندای رهبر خویش لبیک گفت وطی دو بار که به جبهه اعزام گردید ، در کربلای خوزستان در فتح بستان همراه با عده ای از همرزمانش به یاران شهید امام حسین (ع) پیوست و با خون خویش سند سرافرازی اسلام و نابودی کفر را امضاء کرد.

 

یادش گرامی ـ راهش مستدام باد

                           والسلام  

برپایی احیای شب نیمه شعبان در شهر دزفول

| يكشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۵ ب.ظ

در طی مراسمات با شکوه  نیمه شعبان و امام غایب ما مراسم احیای نیمه شعبان هم در مساجد مختلف از جمله مسجد کجبافان و مسجد النبی این شهر برگزار گردید.

تعدادی از اعضای حلقه های صالحین پایگاه امام جعفر صادق (ع) هم در مجالس با شکوه حضور به عمل آوردند.



جشن میلاد با سعادت امام زمان مهدی موعود (عج)

| يكشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۵۸ ب.ظ

به مناسبت میلاد با سعادت مهدی موعود (عج) مراسم با شکوهی در پایگاه مقاومت بسیج مسجد امام جعفر صادق (ع) برگزارشد. دراین مراسم با سخنرانی حجت الاسلام اولاد به مدت یک ساعت و مداحی مداحان اهل بیت صورت پذیرفت. همچنین در سرتاسر سطح شهر دزفول مردم با دادن شربت و شیرینی به یکدیگر این شب عزیز را گرامی داشتند.