شهید محمد آبروش
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی نامه پاسدار شهید محمد آبروش:
ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله صفاً کانهم بنیان مرصوص .
خدا مومنان را که در صف جهاد با کافران مانند سد آهنن همدست وپایدارند بسیار دوست می دارد . ( سورة صف آیه 4 )
بر سینة دشتهای تفتیدة جنوب و در دل صخره کوههای غرب ، مردانی با ایمان به عشق الله و به سختی پولاد ایستاده اند و تا لحظه های شهادت ،سلاح بدست ، مقام به دفاع می رزمند چهره هائی نورانی که در صحنه های پیکار به جز پیروزی نمی جویند و به جز حقیقت راهی را نمی پویند ، آنهائی که با یقین به پیروزی و رضای خداوند گام در یمدانهای نبرد گذاردهاند و علیرغم همة توطئه ها و خدعههای دشمن ب مبارزه برخاسته اند تا بیرق اسلام و قرآن را برافراشته نگاه دارند ، برادر شهید آبروش از جمله این عزیزان و راد مردان بود که تا آخرین لحظه حیات خویش دست مبارزه نکشید .
شهید برادر محمد آبروش بسال 1341 در شهر قیام و خون دزفول در خانواده ای زحمتکش و رنجیده بدنیا آمد . او از همان اوان دوران طفولیت معتقد به موازین و احکام الهی بود و چون خودش از محرومین جامعه بود، لذا درد انها را از نزدیک لمس می کرد ، و لذا از این جهت همیشه در فکر آنان و دریغ رنج شان سهیم بود .
برادر محمد، از آنجائیکه هوشیاری وکنجکاوی خاصی برخوردار بود توانست ، در دوران ابتدائی و راهنمائی خود در مدارس معرفت با موفقیت سپری کند در نتیجه به دوره متوسطه راه یافت ، او با جدیت و پشتکار ، مشغول فراگیری علم و در کنارش تقوی پرداخت شهیدانی چون محمد که به عشق شهادت زندگی میکنند و همواره آماده شهادتند و با این فلسفه زندگی همیشه در صحنه های نبرد حق ، پیشقدم میشوند ، مرگ در برابرشان ، از آب گرم در تابستان شیرین تر و گواراتر است . برادر محمد که در برخورد با ضد انقلاب و عوامل بیگانه ، همانند رژیم مزدور بعث ، چنان عاصی و قاطع بود ، روشن است که به آرزوی دیرینه خود دست می یابد .
براد شهید از استعداد شایانی برخوردار بود آن چنان که در صنعت ، توانست در کارگاه نزد پدرش به تعمیر لاستیک ماشین های ارتش اسلام بپردازد . از جمله صفات نیکوی او میتوان ، جدی بودن و جدی زیستن را نام برد. بطوریکه به هنگام گشت شبانه و پاسداری از شهر بدقت نکات لازمه را رعایت میکرد . او به حقیقت مصداق این حدیث شریف المؤمن کیس بود . برادر شهید محمد در حدود سه بار از طرف ستاد بسیج مسجد امام جعفر صادق به مأموریت رفت و سرانجام در آخرین مأموریت خویش در فتح بستان ، از آنجائیکه او عاشق خدا و خدا نیز عاشق او بود ، به لقاء الله رسید .
یادش گرامی ، راهش مستدام و روحش شاد