اوقات شرعی ماه مبارک رمضان شهرستان دزفول در سال 1395
- ۰ نظر
- ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۲
ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص
خدا دوست دارد کسانی را که در صفهای منظم با اراده آهنین جهاد می کنند در راهش .
دوست دارم از نقطه ای حرفم را بر روی کاغذ بیاورم که دلی پر از شوق به الله و جهاد در راهش و بالاخره عشق به شهادت دارم و دعا می کنم که خداوند در هنگام عمل به من ارادة آهنین و اراده ای همچون اراده شیر خدا، حضرت علی (ع)، بدهد تا بتوانم در جبهه حق علیه باطل با آخرین نیرویم و تا آخرین قطرة خونم از مرزهای اسلام و دینم و کشورم و شهرم و میهنم دفاع کنم.
الان که دارم با شما حرف می زنم بعد از اولین درگیری می باشد که خیلی شدید بوده است و من با یاری خدا توانستم یک مزدور آمریکایی را که یک برده است و جبهه ای، روبروی جبهه حق داشته است به دیار جهنم بفرستم. امیدوارم که این عمل من خالصانه باشد. اینجا جای نا امنی است و یکی ازخانه های اشرافی را اشغال کرده ایم، مردم خرمشهر تمام خانه ها را گذاشته و فرار کرده اند و حق هم داشته اند چون شب و روز بر سر شهر خمپاره می اندازند و در اولین درگیری برادرهای ما خیلی رشادت و شجاعت به خرج داده بودند و توانستیم عراقیهای کافر را تا حدودی عقب برانیم. درگیری شهری بود .
برادر؛ اگر یکدفعه شهید شدم که آرزویم این است، دوست دارم شهادتم، شهادتی باشد که فایده ای داشته باشد و دوست دارم کشته شدن من باعث بارور شدن و آبستن زندگیهای دیگر باشد. برادر؛ دانسته باش که من کاملاً آگاهانه و از روی اسلام، راهم را انتخاب کرده ام و هیچ بر من نبود که مرا راهی جنگ با دشمن کند. راستی این را میدانی که دشمن با تمام سـلاحهای خود خـیلی بیش از آنکه ما فکر می کردیم ضعیف وناتوان است و هـیچ نمی تواند خللی بر ایـمان مردان جـنگجوی خـدا بیاورد و روحیه آنها را تضعیف کند، هنوز اولین درگیریم یادم می آید که چقدر با شجاعت و پر قدرت جلو رفتیم و دشمن را عقب راندیم، من لحظه به لحظه شهادت را حس می کردم و لحظه به لحظه دعا می کنم که خداوند گناهان و سر افکندگی های ما را ببخشد و ما را بیامرزد و بهشت را نصیب ما گرداند
وصیت من به خانواده ام این است که هر وقت شهید شدم به خانواده ام تبریک بگویید تا خانواده من خوشحال شوند و دعا می کنم شهادت من زمینه ای را جور کند که بقیة اعضای خانواده ام، شوق آنها را بگیرد و از خداوند می خواهم بیش از هر چیز به پدرم صبر دهد و از مادرم می خواهم که اگر برای من گریه میکند از شوق خوشحالی برای من گریه کند و من گفته ام که این آرزوی من است که شهید بشوم چون شهادت میانبری است برای تکامل و رسیدن به خدا و برای این که بهشت را نصیب خود کنیم .
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
زندگینامه شهید عزیز اللّه ادیبی پور:
بسمه تعالی
عزیز اللّه ادیبی پور در تاریخ 1342 درشهر ستان دزفول چشم به جهان گشود.
از بدوشروع انقلاب یعنی باشروع تظاهرات مردمی برعلیه شاه که اکثرفعالیت ها ازمساجدشروع شده بود ایشان نیز فعالیت خود را ازمساجد شروع کردند چنانچه مرکز فعالیتها با شروع انقلاب در مسجد بازار بود ایشان نیز در مسجد شروع به فعالیت کردند.
زمان شهادت: شهید عزیز اللّه ادیبی پور در مورخه 14/2/1360 در یکی از جبهه های دزفول در صالح شطط بعد از خنثی کردن یک میدان مین به همراه همرزم شهیدش سید حسن غفاری به درجه رفیع شهادت نائل آمد و این در صورتی بود که عملیات های اصلی و کلی رزمندگان در جبهه ها شروع شده بود و اکثر فعالیتهای ایشان شبیخون و خنثی کردن میدان مین بوده است.
روحش شاد و یادش مستدام باد.
http://nafee.ir/sites/default/files/salam_0.apk
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتنامه برادر شهید : محمد برنا
هر کس که مرا طلب کند ، میباید آنکس که مرا یافت میشناسد ، آنکس که مرا شناخت دوستم میدار آنکس که مرا دوست داشت بر من عشق میورزد و آنکس که به من عشق ورزید من به او عشق میورزم و به آنکس که بدان عشق ورزم میکشم او را و آنکس را که کشتم خونبهایش بر من واجب است و آنکس که خونبهایش بر من واجب شد پس من خود خونبهایش هستم .
به نام خداوند شهیدان و با سلام و درود به رهبر کبیرمان و نور چشم امت اسلام قلب ملت و امید مستضعفان جهان خمینی کبیر و با سلام درود بر تمامی شهدای اسلام این چند جمله و نوشته ای با دست ناتوان مینویسم امیدوارم که خداوند قبول کند و برای امتم و خانواده ام مفید باشد پس خدا خود کمکمان کن تا از بزرگان صالح و شهداء خودت باشیم و از کسانی باشیم که نعمت داده ای ، و ای معبود و یکتای عالم مرگم را فقط در راه خودت قرار ده تا شاید مورد قبول و لطف تو گردم پروردگارا ارادهای عطا کن تا تمام اعمالمان را فقط برای تو انجام دهیم و نه برای ظاهرسازی و نفس اماره باشد زیرا نفس شیطانی ما را ببدی میل می دهد مگر اینکه خود رحم کنی برادران بدانید زندگی و دنیا مثل پلی است که باید از روی آن گذشت و به جهان نهایی و آخرت رسید و توقف روی آن نباید بکنیم و دنیا همچون مقدمه ای برای آخرتمان است پس چه بهتر که برای رسیدن به اعلا درجه کمال معنویت بهتری و بزرکتری داشت خود یعنی خون سرخ خودمان را تقدیم خدا کنیم تا انشاءالله که خدا قبول کند و آخرتمان را با دادن خون خود بخریم نه خریدی مادی بلکه خریدی معنوی و آن رضای باری تعالی باشد .
ای عزیزان درست است من احساس میکنم که نا حال در طول عمرم نتوانستم خدمت بسزایی به اسلام و قرآن بکنم و شاید بتوانم با مرگم خون ناقابلم را فدای اسلام بکنم و از این هم باید خوشحال باشیم و این مرگ و درس را آموزگارمان امام حسین(ع) به ما یاد داده و میدانیم که مکتب انا لله و انا لیه راجعون است پس خانواده و نزدیکان هیچگونه ناراحتی در مرگ من ندار و از شما می خواهم برای رضای خدا و شادی روح ما هیچ گونه ناراحتی نکنید و لباس سیاه و از این قبیل نپوشید بلکه افتخار کنید که شما نیز توانسته اید فرزندی حقیر و ناقابل را تقدیم خدا کنید و افتخار شما طوری باشد که برای جامعه همیشه الگو و سمبل نیکی و یاور انقلاب باشید و همیشه بیاد خدا باشید ای عموم مردم و ای برادران و خواهرانم از امام دور نشوید و تمام حال بیاد امام باشید و او را دعا کنید و پشتیبان او باشید و از روحانیت مبارز همیشه در سنگر انقلاب حمایت کنید زیرا همانطور که امام می فرماید روحانی مثل یک طبیب و همه جا و برای همه است و با این پشتیبانی و یاری مشت محکمی بر دهان ابر جنایتکاران امریکا و شوروی و ایادی خودفروخته آنها در داخل و خارج میزنیم و با خواست خدا آنها نابودند و اسلام پیروز و ای عزیزان مواظب اعمال و کارهایتان باشد تا مگر خدا نخواسته خدشه ای در اسلام داریتان و در پاسداری از قرآن انحرافی چه گروهی و سازمانی و غیره ایجاد نشود و چند کلماتی با برادران رزمنده و پاسدارم – ای برادران عزیز شما با اتکاء به خداوند و یاد او به به پیش روید و بدانید تا یاد خدا و پشتیبانی مردم هست پیروزید و خداوند خود وعده نصرت داده .
ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم و با بعثیون کفار به سختی مبارزه کنید و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکسبون دین الله (بقره 193) .
برادران پاسدار همانطوریکه پاسداری شجاع در جبهه علیه کفار هستیم نیز پاسداری شجاعتر و پر استقامت تر برای خود باشیم و بقول امام نکند که این پیروزیها در جهاد اصغر موجب غرور ما شوند و پای خود را از گلیم خویش بیرون نهیم و از یاد خدا غافل شویم . چند کلماتی با برادران جلسه ، برادران عزیز و معلمان من شما نیز به فعالیت خود هر چه بیشتر افزوده و جلسه را بهتر نگهدارید و درست است که برادران من نتوانستم زیاد به مسجد بیایم و از شما و جلسه کسب فیض برم ولی امید دارم که مرا ببخشید و ای مبلغین از همین بیشتر سعی کنید تا برادران را جذب کنید و از انحرافات آنها جلوگیری کنید که مسئولیت شما بسی بزرگ است و چند کلماتی با برادران عزیزم : که چه بگویم که بخدا قسم حقیرم از نوشتن برای شماها بزرگان هستید و گرچه شما برایم مایه سرعش بوده اید ولی در هر حال همیشه جمع خود را هر چه بیشتر و بهتر داشته باشید و تمام درد ما و گرفتاریها را بهم در میان بگذارید و در صدد رفع آنها باشید و برادران همیشه وصایای شهید عزیزمان محمود و عبدالعلی را بجا بیآورید و اجتماعات خود را داشته باشید و حتماً به خانواده های شهدا به اندازه توانایی سر بزنید ، زیرا که خود بهتر می دانید و ای برادران بر ایمان دعا کنید تا اینکه خداوند مرا ببخشد و اگر تقسیرات و اشتباهاتی در اعمالم مشاهده کرده اید که انشاءالله مرا ببخشید و در آخر چند کلماتی و نصایحی حقیر از فرزندی حقیربرای خانواده و آشنایانم :
پدر عزیز امیدوارم که مرا عفو کنید که نتوانستم فرزندی شایسته و زحمت کشی برای شما باشم و امید عفو دارم و امیدوارم بعد از من پدری و فردی شایسته باشی چه در کارهایت و اخلاقت و چه در مسئولیت و هر چه بیشتر ، بهتر خون من باعث تغییر و انقلاب در خانواده و همة ما بشود ای برادران رحیم و احمد از شما کمال تشکر را دارم و از شما می خواهم که همیشه مهر و محبت خود را همانطور که همیشه داشته اید هرچه بیشتر و بهتر همیشه و در هر حال داشته و از شما می خواهم که یار و یاور امام باشید و همیشه یاد خدا کنید و برادرانی فعل و تا بتوانید کمک به مستضعفان نمائید برادر احمد تو نیز که الان نمی دانم در کدام جبهه حق علیه باطل هستی که خدا نگهدار تو باشد امیدوارم که رفتن ما به جبهه و خدمت بر ایمان هدفدار باشد و نیتمان پاک و خالص باشد و چه با قلم و چه با زبان و یا اسلحه مان حهت خدمت به اسلام باشیم و ای خواهرانم که شما باید هر یکتان چون زینب(س) باشید و همچون زهرا (س) فرزندان پاک و مبارز اسلامی پرورش دهید و هر چه بیشتر حجاب و عفت و پاکدامنی خود را حفظ کنید و در بپا داشتن نماز ای عزیزان خانواده سهل انگاری نکنید زیرا که نماز سنبل و سلاح ما مسلمین است و همیشه نمازتان را به جا آورید در نمازجمعه ها و دعاها شرکت کنید و گرفتن به این مراسم غفلت نکنید زیرا به وسیله همین دعاهاست که بتوانیم بخدا نزدیک شویم و خدا ما را یاری می کند و همین نمازجمعه هاست که وحدت مسلمین در آن است و با کمبودها بسازید و صبر و استقامت داشته باشید و از افراط و تفریط کاریها جلوگیری کنید و در نظر داشته باشید که از چه نظر مادی و اقتصادی ما در چه وضعی هستیم برادران من اندی چند مقداری پول دارم هر چه مقدار که می دانید به مستضعفان کمک کنید و اگر قرضی یا چیزی داشتم آن را بدهید و حتی برادر رحیم یک خواهش دارم که شما یادگیر از برادران به روابط عمومی سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی رفته و از برادر ...یک بیرق سبز و قرمز بگیرید و آنها را به درب منزل نصب کنید همة شما را بخدا می سپارم به امید خدا .
(همة لباسهای نظامیم و دیگر وسایل را به فقرا یا تحویل سپاه دهید .)
خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
والســــلام
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی نامه برادر شهید محمد برنا
برادر شهید محمد برنا در سال 1343 در خانوادهای متوسط اما بسیار مذهبی چشم بجهان گشود و دوران کودکی بلکه تمام دوران زندگی خود را صرف مجالس و محافل دینی نمود و بعداز شروع انقلاب اسلامی ان برادر نیز همانند سایر برادران همطراز خویش با دید عمیقی که نسبت به این نقلاب داشت و اینکه حیات اسلام را در باور نگهداشتن این انقلاب جهانی حضرت مهدی موعود (عج) است ، به پاسداری از انقلاب اسلامی مشغول شد . این برادر متعهد با مایه گرفتن از تعالیم مقدس اسلامی و الهی و با راهنمائی قرآن و قوانین اسلام و ولایت فقیه نه تنها در مبارزه با خصم بلکه در مبارزه با نفس که بقول امام جهاد اکبر است ، نیز در مبارزه با نفس که بقول امام جهاد اکبر است ، نیز ، بسیار کوشا و موفق بود . برادر شهید در تمام دوران انقلاب در تمام دوران انقلاب چه پیش از جنگ و چه بعد از آن با بصیرتی که قرآن مجید به مؤمنان راه خدا سفارش میدهد و با آن بینش الهی خویش طرحها و توطئه هائی را که دشمنان داخلی و خارجی بر علیه کشور اسلامیمان ریخته بودند شناسائی و به شدت با آنها مبارزه میکرد و در تمام دوران زندگی پرافتخار خویش هرگز از مبارزه با آنها خسته نشده و تعصبی خاص نسبت به اینروهکهای محارب با انقلاب اسلامی داشت وبا تیز بینی نشت گرفته از اسلام آنها را طرد ومحکوم میکرد، واقعا قلم از به نظم و نثر درآوردن کلماتی درمورد زندگی این بزرگ مردان تاریخ اسلام عاجز و فکر نیزخسته است ؟زیرا باید این الگوهارا معرفی کرد و از چهرههای نورانی نها زنگار مادیات را زدود ، و معرفی کرد تا از این نمنه ها و از این پاک باختگان شیر مردانی چونان خودشان و پرورده شود .برادر شهید محمد برنا دارای اخلاقی بسیار نیکو و حسنه بود بطوریکه احدی از دوستان خوبی را نیازرد و انسانی پاک ، ساده و بی آلایش و خالی از هر گونه مکر و حیله بود و همه دوستان او شدت علاقه را نسبت به وی ابراز میداشتند : و او را فردی بسیار مؤمن ، متقی با وقار میدانسته و نهایتاً بسیار دوست میداشتند این صفات به مال نوشتن در مورد خصوصیات اخلاقی وی را نمیدهد و فقط یکی از خصوصیات اخلاقی بارز این شهید با مجد ، اینکه هرگز چهره اش را غصبی از دوستان ، عبوس و گرفته تبسمی که پیامبرش سفارش به مؤمنان میدهد از لبانش ترک نمیشد . در حین سکوت راز دار و در حین رازداری ، متواضع و در حین متواضع بودن بون ، پر تلاش و در حین پر تلاش ی عابد و در عبادت چونان پرنده ای بود که پرواز بسوی ا…را شروع کرده و حضور قلبش را خبر می داد .
برادر شهید محمد برنا اوقات زمستان را به درس خواندن مبادرت میورزید و در اوقات فراغت تابستان روح بزرگ خویش را با کار کردن صیقل می داد ، چرا که مولایش علی (ع) میفرماید : کار روح انسان را صیقل میدهد و او نیز شیعه و پیرو او بود . همچنین این برادر شهیدمان دررس خواندن نمونه بود و جزء شاگران نمره اول کلاس بود و حتی اوقاتی که در جبهه بودند با وجود اینکه حدود نصف سال را سر کلاس حضور نداشتند با نمرات عالی از دروسی که امتحان داده بودند قبول شدند . آری این سرباز نمونة اسلام است. گاهی در سنگر درس دشمنان اسلام را سرافکنده میکند و گاهی شکست دشمن را در جبهه می یابد لذا درس را رها می کند و و به مبارزه با دشمن در جبهه میپردازد آنگاه که در مدرسه است با تبلیغی ، با درس خواندنش و با فعالیت در انجمن اسلامی مدرسه اش حضور در صحنة انقلابش را به خدا و ثابت میکند و گاهی با رفتو شهید شدنش ، مؤمن بودن به خدایش را اظهار و نمایان میسازد .
برادر شید محمد برنا از ابتدای جنگتحمیلی در ارگانهای انقلابی ، اسلامی مشغول خدمت و از آنجا به جبهه نبرد حق علیه باطل اعزام گردید و خدایش او را انتخاب می کند و جزء منتخبین و قبول شدگان آزمایشهای الهی محسوبش میدارد و بسوی خویش میخواندش . شهید مجمد برنا در حلة پیروزمندانة رمضان با وجود اینکه مصداق عالی کلمه رمضان شده است چرا که رمضان یعنی پاک کردن نفس از بدیها و آلودگیها در حالیکه نفس مطمئن شده است و خدایش ازاو راضی است و او نیز از خدا راضی بسوی او می شتابد .
خداوند انشاء الله روح او و همراهان و همرزمانش را با روح شهیدان جنگ بدر و حنین و کربلا محسور نماید . انشاء الله خداوند منان توفیق ادامة راه این شهیدان را گرانقدر و پاکباخته را به ما عطاء نماید .
انشاء الله
بسم الله الرحمن الرحیم
خاطره ای از برادر شهید محمد برنا
برادر شهید محمد برنا هنگامی که در جبهة نبردحق علیه باطل حضور داشتند چند شبی بود که دوستان و همرزمش متوجه غیبت او بودند ، در یک نیمه شب برای پیدا کردن او به جستجو می پردازند ، بعد از مدتی جستجو یکی از برادران همرزمش او را در یک محل خلوتی در حال رازو نیاز با پروردگار و خالق و معبود خویش و نماز شب خواندن می یابد و او را در گرریستن و طلب مغفرت از معبود غفار خویش میبند .
آری مردان خدا را هر فرصتی برای نزدیک شدن به خداوند و پرورندان روح بلند خویش کمال استفاده را میبرند تا روح بلند خود را بلندتر و مقام عالی خویش را در نزد پروردگار متعالی نمایند .. ومحمد برنا یکی از این مردان و پاک باختگان ، راه خدا می باشد که اینچنین و در این موقع حساس از اوقات خواب و استراحت خود برای نزدیک شدن به معبود و معشوق خویش استفاده میکند.
یکی از دوستان نزدیکش چنینی تعریف میکند :
در ایام ماه مبارک رمضان و چند روز قبل از عملیات ظفرمندانه رمضان برادر شهید محمد برنا برای دو روز به شهر آمده بود این دو روز را روزه گرفته بود و در چنین حالی به من (دو شهید) گفتند که از اینکه نمی توانم در جبهه روزه بگیرم خیلی ناراحتم کاش در جبهه هم می شد روزه گرفت . این سخنی است که برادر شهیدمان در حالی که در جبهه با باطل میجنگید از ته قلبش بیرون می آید واینچنین اظهار ناراحتی می کند . و این ناراحتی برادر شهیدمان تنها نیست ، بلکه ناراحتی درونی تمام شهیدان و رزمندگان اسلام بوده و هست و آرزو میکند تا بتوانند در حین جهاد اصغر (جهاد با کفار ) جهاد با نفس(روزه) نیز داشته باشند . برادر شهیدمان هنگامی که برای دیدن خانواده و اقوام و دوستان به شهر می آمد روزهای دوشنبه و پنجشنبه راحتی المقدور روزه می گرفت و این نشانگر شدت توجه وی به خودسازی و علاقه به رهبر خود امام خمینی (ره) انجام فرامینش در جهت خودسازی درونی می باشد .
وصیت نامه برادر شهید: «ناصر بلخ»
بسم رب الشهداء
سلام به خانواده و دوستان و برادران ، من آخرین حرف هایم را با شما درمیان می گذرام. برادران و خانواده راهی را که من انتخاب کرده ام ، راهی است که قبلاً به دنبال آن می بودم و هم اکنون به آن رسیدم. وآن راه جهاد و شهادت است.چرا که جهاد نقطه تکامل انسان است. انسان با جهادوشهادتش به بشریت کمک می کند که آن ها بتوانند کار هایی را که برای خدا انجام می دهند همانندعلم اندوزی و غیره، زیر سایه خون شهدا انجام دهند.
پدر و مادر بزرگ و مهربان ، این راکه من رفتم ، این راه خداست، لکن شهید مقامش پیش خداوند خیلی بزرگ است، همچنانکه خدا می فرماید : من هر که را دوست بدارم ، او را به قتل می رسانم، وهر که را به قتل رساندم،
می برم و خونبهایش را می دهم.
پدر و مادر عزیز، اگر ناراحتی از من دیده اید ، مرا به بزرگی خودتان ببخشید و مادر، امیدوارم شیرت را حلالم کنی. پدر و مادر خیال نکنید که من از میان شما رفته ام چرا که هر جا که باشید من با شما ودر میان شما هستم.
پدر اگر من در گذشته برای شما ناراحتی ایجاد کرده بودم، از این بود که نمی دانستم، وحالا می دانم که حق با شماست. پس حالا معذرت می خواهم.
مادر و پدر برای من گریه نکنید، بلکه چهار برادری که دارم، آن ها را بزرگ کن و لباس نظامی به تن آن ها بکن عازم به جبهه فرما.و راه و حق و حقیقت را به آن ها نشان بده. ما همه به سوی خداوند می دویم، و شما هم به سوی خداوند می روید.پس چه بهتر به نیکو ترین و وجه برویم، و بهترین توشه را برای آخرت همراه داشته باشیم. که این توشه جز با عمل نیک و آن هم عمل نیکی که برای خدا باشد بدست نمی آید. برادران کلیه ستاد و مسؤلین ستاد از پا ننشینند، تا پیروزی عدل الهی، و نابود کردن ارتش صدام و صدامیان به زمین بزنید. چنانچه اسلام در خطر است. ما همه جان خود را برای خداوند و اسلام و امام که یک رهبر واقعی است، ما همه جان خود رانثار بکنیم. باشد که خداوند این هدیه کوچک ما را بپذیرد.
دوستان و برادران عزیز از همه شما درخواست می کنم در زندگی پیامبران به خصوص امام حسین بن علی(ع) بیشتر مطالعه کرده و نکات زندگی آن ها را فرا گیرید و عمل کنید، و امیدوارم که در تمام جبهه ها چه در جبهه نفس و چه در جبهه جنگ پیروز و سر افراز به بیرون بیایید و از کتاب خدا «قرآن» و کتاب علی (ع) «نهج البلاغه» استفاده و عمل کنید، و همیشه در همه کارها به یاد خدا باشید.
برادر کوچک شما ناصر بلخ
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی نامه ی برادر شهید ناصر بلــخ
ولا تحسبن الذین فی سبیل الله امواتا بل احیأ عند ربهم یرزقون :
بنام خدا و با یار هستی بخش او که جانها از او توان و قلبها از او روشنایی ، یاران در پناه او محبت و دلباختگان در لوای او می آرمند و عاشقان در عشق او پر و بال سوخته به دیار رحمت بی منتهایش پر می کشند و بار دیگر بپای گلی از گلزار شهیدان ، شیفتگان علی (ع) و پاکباختگان مکتب حسین و دلباختگان زهرای مرضیه می نشینیم تا رمز و راز و نیایشها او را هر چند کوتاه و با قلم شکسته و ناتوانی اما رمق در رگها دویده بیان کنیم . خدایا بار دیگر سخن آغاز کردیم تا کلام و پیام و رمز فتح و ایثار و شهامت شهیدان را زیر لب زمزمه کنیم تا نکند این شهیدان بخون خفته مان در ذهن ها فراموش شوند و دیگر با آن ها بیگانه شویم تا نکند خدای نا خواسته عهد و پیمانی را که در ابتدا با آن ها در ایام مبارزه بر علیه ظلم و ستم و کفر و شرک و نفاق بستیم از یاد ببریم و در لاک خویش فرو رویم و اصلاً فراموش کنیم که چه خونهای پاکی در پای این نهال مقدس جمهوری اسلامی ریخته شد تا این حکومت مقدس در این سرزمین گل کرده و شکوفه داده است .
شهید ناصر بلخ در اول شهریور ماه 1341 در خانواده مذهبی و معتقد به اسلام پا بعرصه ی وجود گذاشت از آنجا که در خانواده ای مذهبی و معتقد و پای بند به احکام الاهی بود با پدر به مسجد این سنگر همیشه زنده ی اسلام پا نهاد و با بپا داشتن نماز اولین پایه ی محکم الهی ایمان و تعهد خود را نسبت به خداوند قادر متعال پایه ریزی کرد دوران کودکی وی همواره با حوادس مختلف گذشت تا این که در سفری به مشهد که همزمان با قیام امت مسلمان بود از مشهد به قم عزیمت کردند در قم بود که خبر شهادت مرحوم سید احمد کافی منتشر شد بعد از نماز مغرب و عشا اعلام می شود که مجلس ترحیمی به مناسبت شهادت مرحوم کافی برقرار است از آنجا که شهید علاقهی زیادی از آوان کودکی به انقلاب داشت با افراد دیگر به طرف محل مجلس منعقده می رود بعد از حادثه خود شهید برای پدرش نقل می کند که بعد از این که مجلس منعقد می شود بعد از سخنرانی یک روحانی بالاخره مجلس را طاغوتیان بر هم زده و مردم بطرف خیابان آمده اند و کار به تیراندازی و پرتاب گاز اشک آور کشیده می شود که شهید نیز بطرف محل اقامت خود راهی می شود دوران کودکی ایشان سپری می شود شهید در این اوان در تظاهرات و فعالیت های ضد رژیم سعی و کوشش زیادی همراه با دگر افراد مسجدی خود می کند و در این راه متحمل رنجهای زیادی می شود تا اینکه انقلاب اسلامی پیروز می شود شهید بعد از پیروزی انقلاب همواره محافظی محکم و پا بر جا برای انقلاب بود و تا آن جا که می توانست و از دستش بر می آید از کمک به انقلاب دریغ نمی کرد ضمناً یاد آوری می شود که شهید همانند شاگردی ماهر و براستی فرزندی خلف و صالح در دکان پدرش کار می کرد و همواره یار و یاوری برای پدر بود حوادث بعد از پیروزی یکی بعد از دیگری رخ می داد تا این که جنگ تحمیلی عراق به دستور امریکا از جانب مهرة سر سپرده و مزدور غرب و شرق بر ایران اسلامی آغاز می شود شهید نیز سریع خود را به مسجد معرفی می کند و در میان قیل امت حزب الله از حریم انقلاب و مرز و بوم اسلامی به دفاع می پردازد شبها در سنگر نگهبانی و روزها در میان دوستان و میانه های روز و میانه های شب هنگام فراغت هر وقت که می شد به دعا می پرداخت او همیشه راز و نیاز عمیق با خداوند سبحان داشت هر وقت داخل محیط بسیج می شدیم صدای ضبط صوتی را که او امانتی دعای کمیل مولایش علی (ع) را گذاشته بود و گوش می کرد و آن اشکهایش که خدا یا گویی در این عالم نبود و از مرز خاکیان پا فرا نهاده و در صفر اولیای تو با توبه راز و نیاز می پرداخت و خلاصه این که احکام خدا را بخوبی بجای می آورد و جلسه ی قرآن از او ترک نمی شد هیچگاه دیده نمی شد که کسی را ناراحت کند تا زمانی که در میان دوستان بود مجلس دوستان را خوشبو از اخلاق پاک و مطهر و سخنان دلربایش می کرد گویی گلی بود از گلستان عاشقان که دیدار محبوب را انتظار می کشید او همواره با دوستانش راهی جبهه های مختلف می شد تا از اسلام و انقلاب اسلامی پاسداری کند هنگامی که برای آخرین بار می خواست به جبهه برود به پدرش می گوید که اگر مرا دوست داری خودت باید مرا روانه جبهه کنی و نیز به مادرش می گوید که اهمیتی ندارد که بر سر مزارم حاضر بشوید یا نشوید آنچه اهمیت دارد این انقلاب و اسلام و رهبر هستند ما باید فدای اسلام و قرآن و امام بشویم تا در سایه ی این نور راه و سراط مستقیم بپیمائیم که از اولیای خدا عقب نمانیم آری این سخنان شهید برای ما باید اسوه باشد نه این که فریادمان تنها در سخنمان باشد همچون مولایمان علی (ع) باید در سنگر عمل به احکام الاهی نیز این چنین محکم و پابرجا و استوار حرکت کنیم تا آنچه را که مد نظر خدای تعالی که همان خلیفه الله روز انسان است برسیم تا اینکه شهید راهی زجبهه می شود و همراه با دیگر شهدای عزیز در عملیات فتح المبین با نام مقدس زهرای علی ، زهرای رسول الله و زهرای خداوند متعال به ملکوت اعلی پر میکشد تا شاهدی دیگر باشد از شهیدان به خون خفته در این راه حق تا شاهدی دیگر باشد از خیل عظیم ره پویان و پاکباختگان مکتب حق که مبادا حق در این راه شکستی و خللی و ضعفی در آن رخ نماید آری شهیدانمان رفتند و این حکومت و این اسلام و این بقول امام بزرگوارمان امانت عظیم و این امام و رهبر را به ما سپردند و باشد که ما هم پاسداران خوبی باشیم تا از این خونهای پاک محافظت کنیم . و نگذاریم بار دیگر حکومت سرسپردگان و ظالمان بر سر کار آید زیرا که شهید در آخرین کلامها و گفت گوهایش با اهل منزل سفارش بچه ها را می کند که روزی به فلسطین بروند و این سرزمین عضب شده را از دست ظالمان و حاکمان جور و غاصبان سرزمین مسلمانان و اولیای خدا را از لوث وجود کفار پلید و دشمنان خدا و رسول او پاک کنند .
(( نصر من الله و فتح قریب ))
روحش شاد و راهش مستدام باد
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی نامه پاسدار شهید محمد آبروش:
ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله صفاً کانهم بنیان مرصوص .
خدا مومنان را که در صف جهاد با کافران مانند سد آهنن همدست وپایدارند بسیار دوست می دارد . ( سورة صف آیه 4 )
بر سینة دشتهای تفتیدة جنوب و در دل صخره کوههای غرب ، مردانی با ایمان به عشق الله و به سختی پولاد ایستاده اند و تا لحظه های شهادت ،سلاح بدست ، مقام به دفاع می رزمند چهره هائی نورانی که در صحنه های پیکار به جز پیروزی نمی جویند و به جز حقیقت راهی را نمی پویند ، آنهائی که با یقین به پیروزی و رضای خداوند گام در یمدانهای نبرد گذاردهاند و علیرغم همة توطئه ها و خدعههای دشمن ب مبارزه برخاسته اند تا بیرق اسلام و قرآن را برافراشته نگاه دارند ، برادر شهید آبروش از جمله این عزیزان و راد مردان بود که تا آخرین لحظه حیات خویش دست مبارزه نکشید .
شهید برادر محمد آبروش بسال 1341 در شهر قیام و خون دزفول در خانواده ای زحمتکش و رنجیده بدنیا آمد . او از همان اوان دوران طفولیت معتقد به موازین و احکام الهی بود و چون خودش از محرومین جامعه بود، لذا درد انها را از نزدیک لمس می کرد ، و لذا از این جهت همیشه در فکر آنان و دریغ رنج شان سهیم بود .
برادر محمد، از آنجائیکه هوشیاری وکنجکاوی خاصی برخوردار بود توانست ، در دوران ابتدائی و راهنمائی خود در مدارس معرفت با موفقیت سپری کند در نتیجه به دوره متوسطه راه یافت ، او با جدیت و پشتکار ، مشغول فراگیری علم و در کنارش تقوی پرداخت شهیدانی چون محمد که به عشق شهادت زندگی میکنند و همواره آماده شهادتند و با این فلسفه زندگی همیشه در صحنه های نبرد حق ، پیشقدم میشوند ، مرگ در برابرشان ، از آب گرم در تابستان شیرین تر و گواراتر است . برادر محمد که در برخورد با ضد انقلاب و عوامل بیگانه ، همانند رژیم مزدور بعث ، چنان عاصی و قاطع بود ، روشن است که به آرزوی دیرینه خود دست می یابد .
براد شهید از استعداد شایانی برخوردار بود آن چنان که در صنعت ، توانست در کارگاه نزد پدرش به تعمیر لاستیک ماشین های ارتش اسلام بپردازد . از جمله صفات نیکوی او میتوان ، جدی بودن و جدی زیستن را نام برد. بطوریکه به هنگام گشت شبانه و پاسداری از شهر بدقت نکات لازمه را رعایت میکرد . او به حقیقت مصداق این حدیث شریف المؤمن کیس بود . برادر شهید محمد در حدود سه بار از طرف ستاد بسیج مسجد امام جعفر صادق به مأموریت رفت و سرانجام در آخرین مأموریت خویش در فتح بستان ، از آنجائیکه او عاشق خدا و خدا نیز عاشق او بود ، به لقاء الله رسید .
یادش گرامی ، راهش مستدام و روحش شاد